بیان و مدرک تاریخ
تاریخ برای مورخ تاریخ سرهم بندی شده یعنی تکرار گفته هایی که دیگران قبل از او ایراد کرده اند. به این جهت، او فقط هنگامی می تواند به کار مشغول شود که اظهارات حاضر و آماده دربارهی موضوعاتی که می خواهد به آنها بیندیشد و دربارهی آنها بنویسد از قبل فراهم آمده باشد.
خصوصیت تاریخ ، بیان و مدرک دارد
چکیده:
تاریخ برای مورخ تاریخ سرهم بندی شده یعنی تکرار گفته هایی که دیگران قبل از او ایراد کرده اند. به این جهت، او فقط هنگامی می تواند به کار مشغول شود که اظهارات حاضر و آماده دربارهی موضوعاتی که می خواهد به آنها بیندیشد و دربارهی آنها بنویسد از قبل فراهم آمده باشد.
تعداد کلمات: 1619 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
تاریخ برای مورخ تاریخ سرهم بندی شده یعنی تکرار گفته هایی که دیگران قبل از او ایراد کرده اند. به این جهت، او فقط هنگامی می تواند به کار مشغول شود که اظهارات حاضر و آماده دربارهی موضوعاتی که می خواهد به آنها بیندیشد و دربارهی آنها بنویسد از قبل فراهم آمده باشد.
تعداد کلمات: 1619 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
نویسنده: رابین جورج کلینگوود
ترجمه: علی اکبر مهدیان
ترجمه: علی اکبر مهدیان
خصوصیت تاریخ سرهم بندی شده، از غیرانتقادی ترین تا انتقادی ترین صورت آن، این است که باید به اظهارات حاضر و آماده بپردازد و مسئلهی مورخ در مورد هر یک از آنها این است که آیا آنها را بپذیرد یا نه؛ و پذیرفتن آنها به معنای آن است که آنها را به عنوان بخشی از معرفت تاریخی خویش مجدد تأیید کند. اساسا، تاریخ برای مورخ تاریخ سرهم بندی شده یعنی تکرار گفته هایی که دیگران قبل از او ایراد کرده اند. به این جهت، او فقط هنگامی می تواند به کار مشغول شود که اظهارات حاضر و آماده دربارهی موضوعاتی که می خواهد به آنها بیندیشد و دربارهی آنها بنویسد از قبل فراهم آمده باشد. این واقعیت که مورخ تاریخ سرهم بندی شده باید این اظهارات را حاضر و آماده در منابعش بیابد، ادعای او را مبنی بر این که متفکر است، ناممکن می سازد؛ زیرا به این ترتیب نمی توان به او خود مختاری اندیشه را که برای فکر علمی امری لازم است) نسبت داد. منظورم از خودمختاری این است که شخض مرجع خود باشد، به ابتکار خود اظهارنظر و به عمل اقدام کند، نه به این سبب که آن بیانات و آن اعمال را کس دیگری مجاز دانسته یا توصیه کرده است.
بیشتر بخوانید: آفرینش تاریخ علمی
در نتیجه، تاریخ علمی ابدا هیچ بیان حاضر و آماده ای در بر ندارد. برای مورخ علمی، عمل اضافه کردن یک بیان حاضر و آماده به هیئت معرفت تاریخی خویش نا ممکن است. مورخ علمی هنگام برخورد با گفته های حاضر و آماده درباره ی موضوع مورد مطالعه ی خود، هیچگاه از خود نمی پرسد: «آیا این مطالب درست است یا نادرست؟»، به بیان دیگر «آیا آن را به تاریخم درباره ی آن موضوع اضافه کنم یا خیر؟» پرسشی که او از خود می کند این است: «معنای این گفته ها چیست؟» و این معادله پرسش «منظور شخصی که آن را ایراد کرده، چه بوده است؟» نیست، اگرچه آن نیز بی تردید پرسشی است که مورخ باید بپرسد و باید بتواند به آن پاسخ بدهد. بیشتر معادل این پرسش است که «از بیانی که این شخص کرده با معنایی که از آن در نظر داشته است، چه پرتوی بر موضوع مورد توجه من افکنده می شود؟» این مطلب را می توان چنین شرح داد که مورخ علمی با گفتار به عنوان گفتار رفتار نمی کند، به سان مدرک رفتار می کند؛ به عنوان روایات درست یا نادرست از واقعیاتی که گویندگان آنها اقرار می کنند واقعیت اند، به آنها نمی پردازد، بلکه به عنوان واقعیات دیگری به آنها می پردازد که اگر بتواند سو آلهای صحیح دربارهی آنها بپرسد، ممکن است بر آن واقعیات پر تو بیفکند. به این سان، در داستان من که دختر کشیش به کلانتر می گوید او جان دوئه را کشته است، در مقام یک مورخ علمی، کلانتر توجه جدی به این بیان را از نقطه ای آغاز می کند که بررسی آن را به عنوان یک بیان (یعنی، شرح درست یا نادرست این که دختر مرتکب قتل شده باشد) کنار می گذارد، و بررسی این واقعیت را آغاز می کند که بیان دختر به عنوان واقعیتی ایراد شده است که ممکن است برای او مفید باشد. برای او مفید است، زیرا می داند چه پرسش هایی درباره ی آن مطرح کند و با این پرسش آغاز می کند که «چرا او این داستان را می گوید؟» مورخ سرهم بندی شده به آنچه در اصطلاح «محتوای گفتار خوانده می شود، توجه دارد: به آنچه آنها بیان میکنند توجه می کند، در حالی که مورخ علمی به این واقعیت که آنها ایراد شده اند توجه دارد.
تا آنجا که به یاد دارم این مجادله سی سال پیش در محافل دانشگاهی این کشور به شدت جریان داشت، اگرچه این تأثیر را بر انسان به جا می گذارد که بحثی کهنه است. تمام اظهارنظرهایی که در این باره می شد، تا آنجا که من به خاطر دارم، به شدت آشفته بود و فلاسفه ی وقت، با این که فرصتی عالی برای انجام یک کار مفید دربارهی یک موضوع بسیار جالب فلسفی داشتند، برای هیچ یک از این چیزها دل نمی سوزاندند. احساس من این است که این مجادله با سطحی ترین سازش ها پایان یافت و طرفداران تاریخ سرهم بندی شده این اصل را پذیرفتند که از «منابع مکتوب» می توان نتایج ارزشمندی به دست آورد، اما پافشاری کردند که این امر فقط به میزانی بسیار اندک امکان پذیر است
بیانی که مورخ علمی به آن گوش فرا می دهد یا قرائت می کند، برای او بیانی حاضر و آماده است، ولی این که چنان بیانی ایراد می شود، بیان حاضر و آماده نیست. اگر او به خود می گوید «من دارم بیانی را می خوانم یا میشنوم که چنین یا چنان تأثیری دارد»، خودش آن را ایراد کرده است، اما این بیانی دست دوم نیست، خود مختار است. او آن را به اختیار خود ایراد میکند. و همین بیان خودمختار سر آغاز کار مورخ علمی است. مدرکی که کلانتر از آن استنباط میکند که دختر کشیش به ریچارد روئه ظنین است، این بیان دختر نیست که میگوید «من جان دوئه را کشتم»، بلکه بیان خود کلانترست که «دختر کشیش به من می گوید که او جان دوئه را کشته است.
اگر مورخ علمی نتایج خود را از بیانی بر نمی گیرد که آن را حاضر و آماده می یابد، بلکه از بیان خود مختار خویش از این واقعیت که چنان بیانی ایراد شده است به دست می آورد، می تواند حتی هنگامی که هیچ بیانی برای او ایراد نشده باشد به نتایجی دست یابد. صغری و کبرای بحث او بیانات خود مختار خود اوست: نیازی نیست که این گفتار خودمختار خودش اظهاراتی دربارهی اظهارات دیگر باشد. بار دیگر به داستان جان دوئه بر می گردیم. مقدماتی که بازرس از روی آنها بی گناهی ریچارد روئه را استدلال کرد، همه صغری و کبراهایی بودند که خودش بیان میکرد؛ اظهارنظرهای خود مختاری که به مرجعیت هیچکس جز خودش متکی نبودند و حتی یکی از آنها بیانی نبود دربارهی بیانی که دیگری ایراد کرده است. نکات ضروری عبارت بود، از این که ریچارد روئه در حین دور شدن از محل اقامت کشیش کفشهایشگلی شده و در اتاق کار جان دوئه اصلا گل دیده نشده و وضعیت قتل طوری بود که نمیشد برای تمیز کردن یا در آوردن کفشهایش توقف کرده باشد. هر یک از مدرک تاریخی این سه نکته، به نوبه ی خود، نتیجه ی استدلالی بود و بیاناتی که این استدلالها جمیعا بر آنها استوار بودند، بیش از خود این سه نکته اظهاراتی دربارهی اظهارات دیگران نبودند. همچنین، مورد نهایی علیه کشیش منطقا به هیچ بیان کارآگاه دربارهی اظهارات ایراد شدهی اشخاص دیگر متکی نبود. نظر او به وجود اشیایی در سبد خاکروبه، و به وجود لکه های رنگی سرآستین کتی که به سبک مرسوم اداره ها دوخته و به سبب خیس شدن چروک شده بود، بستگی داشت و کارآگاه با مشاهدات خودش از وجود این واقعیات اطمینان حاصل کرده بود. منظور من این نیست که مورخ علمی هنگامی بهتر می تواند کار کند که هیچ نظری درباره موضوعی که دارد روی آن کار میکنند ابراز نشده باشد. اجتناب از این قبیل موارد که ممکن است دامی برای برادران ضعیف تر باشد، طریقهای فضل فروشانه برای اجتناب از تاریخ سرهم بندی شده خواهد بود. منظور من این است که مورخ علمی به این گونه اظهارات اتکا نمی کند.
این موضوع مهم است، زیرا با توسل به یک اصل مجادله ای را فرو مینشاند که حتی اگر مانند سابق حاد نباشد، هنوز پژواک آن در اذهان مورخان باقی است. این مجادله ای بود میان آنان که اعتقاد داشتند تاریخ در نهایت به منابع مکتوب متکی است و افرادی که عقیده داشتند تاریخ را می توان بر مبنای «منابع غیر مکتوب» نیز بنا کرد. متأسفانه اصطلاحات درست انتخاب نشده اند. منابع مکتوب مفهوم منابع شفاهی را مستثنی نمیکند و پیوند خاصی با دستنوشته متمایز از دستنوشته ی حکاکی شده بر سنگ و امثال آن ندارد. در واقع، «منابع مکتوب» منابعی بودند شامل بیانات حاضر و آمادهی صریح یا تلویحی درباره ی واقعیاتی که گمان می رفت به موضوع مورد توجه مورخ تعلق داشته باشد. منابع غیر مکتوب به معنای مواد باستان شناسی، خرده های ظروف گلی و سفال و امثال آن بود که به همان موضوع مربوط می شد. البته به کار بردن کلمه ی «منبع» برای این ها به هیچ وجه جایز نبود، زیرا منبع به معنای چیزی است که از آن آب یا چیز دیگر حاضر و آماده برداشت می شود. در مورد تاریخ، چیزی که بیانات مورخ از آن حاضر و آماده برداشته می شود، و این نکته که خرده های ظروف را به عنوان «منابع غیر مکتوب» وصف می کردند، دال بر این بود که آنها به سبب آن که متون نبودند، حاوی بیانات حاضر و آماده هم نبودند و بنابراین غیر مکتوب بودند. بدیهی است خرده های ظروفی که روی آنها نوشته ای حک شده بود، «منابع مکتوب» به حساب می آمدند.
در واقع، این مجادله ای بود میان افرادی که اعتقاد داشتند تاریخ سرهم بندی شده تنها نوع ممکن است و افرادی که ادعا می کردند که بدون روش های تاریخ سرهم بندی شده هم می توان تاریخ داشت. تا آنجا که به یاد دارم این مجادله سی سال پیش در محافل دانشگاهی این کشور به شدت جریان داشت، اگرچه این تأثیر را بر انسان به جا می گذارد که بحثی کهنه است. تمام اظهارنظرهایی که در این باره می شد، تا آنجا که من به خاطر دارم، به شدت آشفته بود و فلاسفه ی وقت، با این که فرصتی عالی برای انجام یک کار مفید دربارهی یک موضوع بسیار جالب فلسفی داشتند، برای هیچ یک از این چیزها دل نمی سوزاندند. احساس من این است که این مجادله با سطحی ترین سازش ها پایان یافت و طرفداران تاریخ سرهم بندی شده این اصل را پذیرفتند که از «منابع مکتوب» می توان نتایج ارزشمندی به دست آورد، اما پافشاری کردند که این امر فقط به میزانی بسیار اندک امکان پذیر است و آن هم هنگامی است که از آنها به عنوان بازوی معین منابع مکتوب» و فقط دربارهی امور پست مانند صنعت و تجارت استفاده شود؛ عملی که مورخ دارای غرایز نجیب زادگی به آن نمی پردازد. این به منزلهی اظهار آن بود که مورخانی که خو کرده بودند تاریخ را امر سرهم بندی شده تلقی کنند، تدریجا ، با وحشت زیاد، امکان چیزی متفاوت را تشخیص می دادند، ولی هنگامی که سعی می کردند به این امکان فعلیت ببخشند، بال هایشان هنوز به آن حد رشد و توانایی نرسیده بود و فقط به کار پروازهای بسیار کوتاه می خورد.
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)
تا آنجا که به یاد دارم این مجادله سی سال پیش در محافل دانشگاهی این کشور به شدت جریان داشت، اگرچه این تأثیر را بر انسان به جا می گذارد که بحثی کهنه است. تمام اظهارنظرهایی که در این باره می شد، تا آنجا که من به خاطر دارم، به شدت آشفته بود و فلاسفه ی وقت، با این که فرصتی عالی برای انجام یک کار مفید دربارهی یک موضوع بسیار جالب فلسفی داشتند، برای هیچ یک از این چیزها دل نمی سوزاندند. احساس من این است که این مجادله با سطحی ترین سازش ها پایان یافت و طرفداران تاریخ سرهم بندی شده این اصل را پذیرفتند که از «منابع مکتوب» می توان نتایج ارزشمندی به دست آورد، اما پافشاری کردند که این امر فقط به میزانی بسیار اندک امکان پذیر است
بیانی که مورخ علمی به آن گوش فرا می دهد یا قرائت می کند، برای او بیانی حاضر و آماده است، ولی این که چنان بیانی ایراد می شود، بیان حاضر و آماده نیست. اگر او به خود می گوید «من دارم بیانی را می خوانم یا میشنوم که چنین یا چنان تأثیری دارد»، خودش آن را ایراد کرده است، اما این بیانی دست دوم نیست، خود مختار است. او آن را به اختیار خود ایراد میکند. و همین بیان خودمختار سر آغاز کار مورخ علمی است. مدرکی که کلانتر از آن استنباط میکند که دختر کشیش به ریچارد روئه ظنین است، این بیان دختر نیست که میگوید «من جان دوئه را کشتم»، بلکه بیان خود کلانترست که «دختر کشیش به من می گوید که او جان دوئه را کشته است.
اگر مورخ علمی نتایج خود را از بیانی بر نمی گیرد که آن را حاضر و آماده می یابد، بلکه از بیان خود مختار خویش از این واقعیت که چنان بیانی ایراد شده است به دست می آورد، می تواند حتی هنگامی که هیچ بیانی برای او ایراد نشده باشد به نتایجی دست یابد. صغری و کبرای بحث او بیانات خود مختار خود اوست: نیازی نیست که این گفتار خودمختار خودش اظهاراتی دربارهی اظهارات دیگر باشد. بار دیگر به داستان جان دوئه بر می گردیم. مقدماتی که بازرس از روی آنها بی گناهی ریچارد روئه را استدلال کرد، همه صغری و کبراهایی بودند که خودش بیان میکرد؛ اظهارنظرهای خود مختاری که به مرجعیت هیچکس جز خودش متکی نبودند و حتی یکی از آنها بیانی نبود دربارهی بیانی که دیگری ایراد کرده است. نکات ضروری عبارت بود، از این که ریچارد روئه در حین دور شدن از محل اقامت کشیش کفشهایشگلی شده و در اتاق کار جان دوئه اصلا گل دیده نشده و وضعیت قتل طوری بود که نمیشد برای تمیز کردن یا در آوردن کفشهایش توقف کرده باشد. هر یک از مدرک تاریخی این سه نکته، به نوبه ی خود، نتیجه ی استدلالی بود و بیاناتی که این استدلالها جمیعا بر آنها استوار بودند، بیش از خود این سه نکته اظهاراتی دربارهی اظهارات دیگران نبودند. همچنین، مورد نهایی علیه کشیش منطقا به هیچ بیان کارآگاه دربارهی اظهارات ایراد شدهی اشخاص دیگر متکی نبود. نظر او به وجود اشیایی در سبد خاکروبه، و به وجود لکه های رنگی سرآستین کتی که به سبک مرسوم اداره ها دوخته و به سبب خیس شدن چروک شده بود، بستگی داشت و کارآگاه با مشاهدات خودش از وجود این واقعیات اطمینان حاصل کرده بود. منظور من این نیست که مورخ علمی هنگامی بهتر می تواند کار کند که هیچ نظری درباره موضوعی که دارد روی آن کار میکنند ابراز نشده باشد. اجتناب از این قبیل موارد که ممکن است دامی برای برادران ضعیف تر باشد، طریقهای فضل فروشانه برای اجتناب از تاریخ سرهم بندی شده خواهد بود. منظور من این است که مورخ علمی به این گونه اظهارات اتکا نمی کند.
این موضوع مهم است، زیرا با توسل به یک اصل مجادله ای را فرو مینشاند که حتی اگر مانند سابق حاد نباشد، هنوز پژواک آن در اذهان مورخان باقی است. این مجادله ای بود میان آنان که اعتقاد داشتند تاریخ در نهایت به منابع مکتوب متکی است و افرادی که عقیده داشتند تاریخ را می توان بر مبنای «منابع غیر مکتوب» نیز بنا کرد. متأسفانه اصطلاحات درست انتخاب نشده اند. منابع مکتوب مفهوم منابع شفاهی را مستثنی نمیکند و پیوند خاصی با دستنوشته متمایز از دستنوشته ی حکاکی شده بر سنگ و امثال آن ندارد. در واقع، «منابع مکتوب» منابعی بودند شامل بیانات حاضر و آمادهی صریح یا تلویحی درباره ی واقعیاتی که گمان می رفت به موضوع مورد توجه مورخ تعلق داشته باشد. منابع غیر مکتوب به معنای مواد باستان شناسی، خرده های ظروف گلی و سفال و امثال آن بود که به همان موضوع مربوط می شد. البته به کار بردن کلمه ی «منبع» برای این ها به هیچ وجه جایز نبود، زیرا منبع به معنای چیزی است که از آن آب یا چیز دیگر حاضر و آماده برداشت می شود. در مورد تاریخ، چیزی که بیانات مورخ از آن حاضر و آماده برداشته می شود، و این نکته که خرده های ظروف را به عنوان «منابع غیر مکتوب» وصف می کردند، دال بر این بود که آنها به سبب آن که متون نبودند، حاوی بیانات حاضر و آماده هم نبودند و بنابراین غیر مکتوب بودند. بدیهی است خرده های ظروفی که روی آنها نوشته ای حک شده بود، «منابع مکتوب» به حساب می آمدند.
در واقع، این مجادله ای بود میان افرادی که اعتقاد داشتند تاریخ سرهم بندی شده تنها نوع ممکن است و افرادی که ادعا می کردند که بدون روش های تاریخ سرهم بندی شده هم می توان تاریخ داشت. تا آنجا که به یاد دارم این مجادله سی سال پیش در محافل دانشگاهی این کشور به شدت جریان داشت، اگرچه این تأثیر را بر انسان به جا می گذارد که بحثی کهنه است. تمام اظهارنظرهایی که در این باره می شد، تا آنجا که من به خاطر دارم، به شدت آشفته بود و فلاسفه ی وقت، با این که فرصتی عالی برای انجام یک کار مفید دربارهی یک موضوع بسیار جالب فلسفی داشتند، برای هیچ یک از این چیزها دل نمی سوزاندند. احساس من این است که این مجادله با سطحی ترین سازش ها پایان یافت و طرفداران تاریخ سرهم بندی شده این اصل را پذیرفتند که از «منابع مکتوب» می توان نتایج ارزشمندی به دست آورد، اما پافشاری کردند که این امر فقط به میزانی بسیار اندک امکان پذیر است و آن هم هنگامی است که از آنها به عنوان بازوی معین منابع مکتوب» و فقط دربارهی امور پست مانند صنعت و تجارت استفاده شود؛ عملی که مورخ دارای غرایز نجیب زادگی به آن نمی پردازد. این به منزلهی اظهار آن بود که مورخانی که خو کرده بودند تاریخ را امر سرهم بندی شده تلقی کنند، تدریجا ، با وحشت زیاد، امکان چیزی متفاوت را تشخیص می دادند، ولی هنگامی که سعی می کردند به این امکان فعلیت ببخشند، بال هایشان هنوز به آن حد رشد و توانایی نرسیده بود و فقط به کار پروازهای بسیار کوتاه می خورد.
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)
بیشتر بخوانید:
اسطوره و تاریخ یزدانسالار
مفهوم یونانی تاریخ
گرایش ضدتاریخی اندیشهی یونانی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}